آزادی، حقِ هر فرد برای زیستن و اختیارِ اعمال خود رابر اساس عقاید و beliefs} خود است. این یک مسئله عمده در جامعهی.
- صدای خود
- حق انتخاب مذهب
- حق جمع شدن
انسان تواند این آزادی ها رابه طور کامل به عمل برساند.
توضیح الحرية و درجاته
التعريف واسع للحرية، هو قدرة الفرد على اتخاذ الإرادة بـ عوائق . و تفرع الحرية إلى درجات متعددة, منها: الحرية المدنية ، حرية الرأى . و كل درجة من أنواع الحرية ينصّ على مساحة محسوبة للشخص .
مانع دسترسی به آزادی و چالشهای روزگار
در دنیای امروز، حرکت انسانها با چندین موانع روبه رو است. این موانع شامل مشکلات سیاسی، کمبود منابع و محدودیت هستند که در کسب آزادی سبب میشود.
افراد باید با رفع این موانع کار انجام تا به آزادی نیزیند.
ارتقای شخصیت و اجتماع از راه آزادی
آزادی، یک سند حیاتی برای افزایش شخصی و اجتماعی است. هنگامی که افراد بهرهمندی خود را پیدا کنند, می توانند خلاقیت خود را به نوجو| पूर्ण|حداکثر توسعه دهند.
- فکر سخت ،
- کنش آزادانه
- مشارکت
به مانند توسعه زبان ، کسب شغل و بسته در دیگران می تواند به طور مثبت تحت تاثیر فرصت قرار گیرد.
مسئولیت و آزادی: تعادل در زندگی
زندگی یک سفر پر پیچ و خم است که ما را از تولد تا مرگ رهنمون می شود. در این سفر، آزادی و مسئولیت دو نیروی اساسی هستند که مشارکت را در زندگی رقم می زنند. آزادی، شرایط را برای ما فراهم می کند تا تصمیم کنیم و رویه خود را شکل دهیم. با این حال، آزادی بدون مسئولیت، به یک بی نظمی تبدیل می شود و زندگی را از معنا و م指 محروم می سازد.
مسئولیت، ما را متعهد می کند که رفتارها خود را با آگاهی و دلسوزی انجام دهیم و تاثیرات آن بر زندگی دیگران در نظر بگیریم. در این تصویر، آزادی به یک ابزار برای رشد و پیشرفت روانی تبدیل می شود.
مفهوم آزادی در جهان از تاریخ
مفهوم آزادی از دیرباز در اندیشه های بشری جای داشته more info است و به شکل های گوناگون در فرهنگ ها و جوامع مختلف پدیدار شده است. در دوران باستان، مفهوم آزادی بیشتر متمرکز بر بیبندوباری جانی بود. یونان باستان با اندیشههای افلاطون و ارسطو، به بررسی مفهوم آزادی از منظر سیاسی پرداختند، و در آن دوران، شهروندان آزاد حقوق و وظایف مشخصی داشتند. در روم باستان، نیز مفهوم آزادی در حکومت مدنی و سیاسی مورد توجه قرار گرفت.
اما در قرون وسطی، با گسترش قدرت کلیسا و حکومت های فئودالی، مفهوم آزادی به نوعی محدود شد و بیشتر در چارچوب تعالیم مذهبی و حقوقی تعریف میشد. انقلابات سده 17 و 18 میلادی، منجر به بازنگری مفهوم آزادی در غرب گردید و اندیشمندان بزرگی چون جان لاک، توماس هبز و جیمز استوارت مل، مفهوم آزادی را با تأکید بر حقوق اولیه انسان، تفکیک قوا و قانون اساسی به بحث گذاشتند.